می دونم که یه چیو فهمیدی و اما نزاشتی من بفهمم دقیقا چیو...
می دونم این دو روز همه تلاشتو کردی که تنش ایجاد نشه و من اذیت نشم و حرص نخورم ...
می دونم همه چیو مرتب کردی و جو رو آروم که فقط من آروم باشم...
می دونم اخلاق تلخ و غرغرای مداممو تحمل کردی که خودم هم بودم تحمل نمیکردم
اینقد نق زدم و بهونه گرفتم و سکوت کردی یا با ارامش جواب دادی ک من دست اخر خجالت کشیدم و گفتم:
چرا تو اینقد خوبی¿¿¿
من می دونم
من همه اینا رو میدونم خواهری
و ممنونتم برای همه اینا
اما
این رشته سر دراز دارد....
+ من خسته ام.
+ من خسته شدم از این همه تکرار...تو نشدی¿¿¿!
+ یکی فهمید که تو مراعات اش را کردی فقط
تاریخ : یکشنبه 98/2/15 | 10:54 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()